به نظر ما اسلام با دموکراسی مشکلی ندارد، ولی بالعکس این فهم معین غیر موجه دموکراسی است که با اسلام ایجاد مشکل میکند. درک درست و بهجا از دموکراسی به معنای حاکمیت مردم و شناخت دقیق از اسلام بسیاری از مشکلات جهان امروز و سوء تفاهمها را برطرف نموده و زمینهی زندگی با فرهنگهای مختلف جهان را با ارزشهای مختلف معنویاشان در فضای صلح و زیست با هماهنگی، تفاهم نیک، تعقل و تدبر مهیا ساخته و سبب جلوگیری از دهها تراژیدی عصر امروز در جوامع بشری امروزی است.
رمز و کنه زندگی و زندگی با سعادت، رفاه و زندگی در صلح در همین فهم دقیق و درست از حدود و ثغور دموکراسی و حاکمیت مردم با در نظر داشت و مطابقت دادن آن با اولویتهای ارزشهای جوامع مختلف بشری، ممکن است. پیشنهاد من به متفکران و تئوریسینهای مدافع دموکراسی و علمای جهان اسلام روشن ساختن تعریف واضح، صریح و قابل فهم در مورد اسلام واقعی و هم در مورد فهم واضح روشن و صریح از دموکراسی امروزی، حدود و ثغور و روشن ساختن سفارشهایشان برای عالم بشریت میباشد.
پیشنهاد مشخص من برای علما، و تئوریسینهایی که خواهان تطبیق بدون چون وچرا دموکراسی و آزادی در جهان اسلاماند، این است که اگر زحمت نمیشود یکبار با دید واقعی، دین اسلام را با دقت تمام مورد مطالعه قرار دهند و از آن شناخت کامل بدست آرند. بعد در جستجوی تطبیق نظریات دموکراتیک خویش در جهان اسلام باشند. من بر این باورم که اگر این دانشمندان از اسلام شناخت کامل و درک سالم بدست آورند خود به این نتیجه خواهند رسید که اسلام با دموکراسی که اینجا و آنجا زمزمه میشود، حدود و ثغور آن معلوم نیست، تعریف مشخص از آن نداریم - در جهان اسلامی با تصور که دارند قابل تطبیق و جمع نبوده و در نهایت از براه انداختن شعار تطبیق دموکراسی به آن نحوی که میشنویم و میبینیم در جهان اسلام و جامعه اسلامی و بخصوص کشور عزیز ما افغانستان دستبردار خواهند شد.
با این مقدمه مختصر و موجز میخواهم معلوماتی و نظریاتی را در مورد دموکراسی غربی در جهان اسلام خدمت شما خوانندگان محترم ارایه نمایم.
داستان دموکراسی؛ تعریف دموکراسی:
دموکراسى اصلاً اصطلاح یونانى است و از ریشه «demos» به معناى مردم و کراسیا «cratia» یا «krato» به معناى حکومت اخذ شده و به معناى حکومت مردم مىباشد. دانشمندان برای دموکراسی معانى گوناگونى ارایه داشتهاند. بطور یقین به همه صداقت خدمت شما به عرض میرسانم که من تا امروز نتوانستم به یک تعریف (اصطلاحی) روشن، معین، مشخص، و فرمولبندیشده و تعریف که داراى حدّ و مرز مشخص (که مورد قبول همه باشد) از دموکراسی بدست آورم. هریک از دانشمندان مطابق دید و ذوق خود، مطابق پیشفرضهاى دایره فکرى خویش تعریف اصطلاحی را از دموکراسی ارائه داشتهاند. علما و دانشمندان که درباره دموکراسى تحقیق نمودهاند، هریک به اعتبارى خاص و از زاویهاى به آن نگریسته و آنرا به انواع و اقسامى تقسیم کردهاند. به طور مثال دیوید هلد در تحقیقاتی که در مورد دموکراسی بعمل آورده است، یازده نوع دموکراسى را برای عالم بشریت پیشکش نموده است. که از جمله میتوان از: دموکراسى کلاسیک، دموکراسى حمایتى، دموکراسى تکاملى رادیکال، دموکراسى حقوقى و... نامبرد. همچنان ساموئل هانتینگتون امواج سهگانه براى دموکراسى بر مىشمارد که هرکدام در زمانى ظهور نموده و برتراند راسل در تحقیقات خویش شش نوع دموکراسى را بیان نموده است. پس ملاحظه میفرمایید که در مورد دموکراسى معرکهاى از آرا و دیدگاهها وجود دارد که بسیار با هم متفاوت مىباشد و حتی تحقیقات علما نشان میدهد که در بسیاری از اوقات معانى متضاد را هم بیان داشتهاند.
ظهور دموکراسی
دانشمندان و علما در تحقیقاتی که در مورد دموکراسی بعمل آوردهاند به این نتیجه رسیدهاند که آنچه بشر امروز در مورد دموکراسی میداند؛ فهم موکراسی اساساً سه مرحله پشت سر خود گذاشته است، تا اینکه دموکراسی امروزه بدین شکل به پختگی خویش رسیده است.
مرحله اوّل: مرحله اول دموکراسی مرحله دموکراسى کلاسیک است: این مرحلهای از دموکراسی تقریباً در حدود پنج قرن قبل از میلاد در آتن (پایتخت یونان) آغاز یافت. یکی از خصوصیت عمده دموکراسی کلاسیک در این بود که مردم دخالت مستقیم در امور حکومتی بدست داشتند. این شیوه از دموکراسی ابتدا در یکی از شهرهای یونان مورد اجرا قرار گرفت مگر بعد ازمدتی قبل از اینکه جنبه عملی دقیقی برای خود بگیرد، بنابر عوامل متعددی منقرض گردید. دراین شیوه از دموکراسی، همه مردم به جزء غلامان و افراد زیر بیست سال مىتوانستند در امور سیاسى حکومت مستقیماً دخالت داشته باشند. این شیوه علاوه بر آن که مخالف قاطعانه فیلسوفان و اندیشمندان را به خود داشت، در عمل مشکلات زیادى را در جامعه به بار آورد. بنابر همین منطق بود که دموکراسی کلاسیک چندان عمر طولانی نداشت و از بین رفت.
مرحله دوم: با تزاید و گسترش شهرها و محلات مسکونی و از جانب دیگر پیچیدهترشدن مسائل اجتماعى، دموکراسی کلاسیک نقش خویش را آهسته آهسته از دست میدهد. چون دخالت مستقیم مردم در تمام امور جامعه از عرصه دولتی و اداری غیر ممکن وغیر عملى بود. بنابراین علما بخاطر حل این بحران شکل دیگری از دموکراسى را مورد اجرا و مورد تطبیق قرار دادند. در این شکل از دموکراسی، شیوه دخالت مردم در حکومت به وسیله انتخاب نمایندگان گوناگون (دموکراسی غیرمستقیم) صورت مىگیرد. این شیوه از دموکراسی تقریباً در بسیاری از کشورهای جهان و از جمله در کشور ما افغانستان به شکل از اشکال تطبیق و مورد اجرا قرار میگیرد، مردم در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری با درنظرداشت مشکلات معین سهیم میگردند. با تمام صراحت باید بعرض برسانم که در این نوع از دموکراسی با دین مقدس اسلام مشکلی وجود ندارد، البته با شرایطی، چرا که اسلام براى حکام، قانونگذاران و مجریان قانون شرایطى خاصی خود را دارد. بلی در جامعه اسلامی مردم انتخاب خویش و ارزشهای خویش را دارند و آنرا انتخاب نموده و اولویت خواهند داد. دین مقدس اسلام انتخابات را که در جهت تعیین رهبر برای نظارت امور مسلمین بهراه انداخته میشود، مخالفت نمینماید، بالعکس آنرا تأیید نموده و انتخابات را ابزار و وسیله میداند که بوسیله آن میتوان اراده ملت را در تعیین رهبر و قاعد مسلمین جمعآوری و معلوم ساخت. با صراحت باید گفت که: انتخابات به عنوان عالیترین مظهر حضور مردم در عرصه سیاسی و مهمترین مجرای تحقق حاکمیت مردم بحساب میآید. رأیدهنده در انتخابات ضمن رأی دادن که عمل حقوقی-سیاسی محسوب میشود در حقیقت با برگزیدن نماینده و یا نمایندگان در اداره امور سیاسی جامعه خود مسقیماً مشارکت میکند. پروسه انتخابات عبارت از پروسهای است که اعضای یک جامعه به صورت مستقیم و غیرمستقیم در شکل دادن به سیاست عمومی کشور و امور مسلمین دخالت داده میشود. برگزاری انتخابات، احساس و مسئولیت نظام در مقابل خواستهای جامعه را افزایش میدهد. انتخابات موجب افزایش احساس مسئولیت حاکمان در مقابل خواستهای جامعه میشود. یکی از سفارشات مقدس دین مبین اسلام مشورت و هماندیشی است که در همهی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی به آن توصیه شده است.
بهعلت اهمیت مشورت در اسلام خداوند کریم سوره شورا را بر پیامبر وحی نمود تا بر این مسأله تأکید بیشتری داشته باشد. «وأمرهم شورى بینهم؛ امور جامعه باید به شورا واگذار شود» (سوره شورا آیه: ۳۸) همچنان پروردگار، در سوره آل عمران آیه: ۱۵۹میفرماید: «و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ ای پیامبر، در کارها با مسلمانان مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی، بر الله توکل کن و اقدام نما.» پیامبر گرامی اسلام در کارهای مهم اجتماعی با افراد بصیر، آگاه و دیندار و کسانی که مورد اعتماد او بودند مشورت و چارهاندیشی میفرمود و بهترین آرا را انتخاب مینمود و به مساعدت اصحاب کرامش به آن عمل مینمود. در قرآن عظیمالشأن همفکری صمیمانه و مشورت کردن، یکی از نشانههای جامعه اسلامی محسوب میشود. «مومنان کارهایشان را با مشورت بین خودشان انجام میدهند.» و در نهایت امر، انتخابات یعنی دخالت مستقیم مردم در سرنوشت کشور، و خداوند فرموده ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آنچه خودشان اراده کنند. ولی مسألهای را که میخواهم در این نوشته بدان تأکید نمایم اینست که: تفاوت روش شکلگیری مشروعیت در حقوق اسلامی و حقوق مدرن (اروپایی) در آن است که در حقوق اروپایی، مشروعیت به وسیله مردم به اعتبار حاکمیتی که دارند، ایجاد میشود و ابزار اجرایی آن رأیگیری و انتخابات و امثال آنهاست؛ اما در حقوق اسلامی مشروعیت حاکمیت سیاسی به وسیله مردم مسلمان است که مردم مسلمان میتوانند با ایجاد و پیشگیری ابزار اجرایی آن یعنی رأیگیری و انتخابات و امثال آنهاست؛ مشروعیت را در روشنی احکام الهی، با رعایت از راه و دستورات آیات قرآن و سنت پیامبر -صلّی الله علیه وسلم- تعیین و انتخاب نمایند؛ یعنی مسلمانان در جامعه اسلامی از روشی که خداوند متعال برای افراد و جوامع وضع کرده پیروی کرده و تصمیم خویش را در روشنی آن اتخاذ میکنند. بنابراین، مردم و نقششان در ایجاد مشروعیت حاکمیت سیاسی متکی به اصول و قواعد الهی است. مرجع قانونگذاری نیز در چارچوب همین دستورات الهی عمل میدارد و به تفسیر از منابع اصلی دینی یعنی قرآن کریم، سنت پیامبر محمد -صلّی الله علیه وسلم-، اجماع امت و قیاس استفاده میبرند.
مرحله سوم: مرحله سوم دموکراسی عبارت از شکل و شیوه نو از دموکراسی است. این نوع از دموکراسی همین حالا در کشورهای غربى رایج است. این نوعی از دموکراسى تقریباً به مثابه ایدئولوژى بر جوامع غربى حاکم مىباشد. در این شکل از دموکراسی دین را از دخالت در امور سیاسى و اجتماعى منع مىکنند و اجازه نمىدهند مجریان قانون در مقام اجرا از دین سخنی بهمیان آورند. مهمتر از آن، در این شیوه هیچگونه التزام و پایبندى به قوانین دین وجود ندارد. علما و دانشمندان این نوع از دموکراسى را با رژیم لائیک و سکولار؛ رژیمی که به هیچوجه به دین اجازه نمىدهد که در شئون سیاسى و اجتماعى دخالت داشته باشد، معرفی میکنند. طبق این تفسیر تمام امور حکومت؛ اعم از مقننه، مجریه و قضاییه را از دین جدا پنداشته؛ یعنى به زعم اینها شرط دموکراتیک بودن، سکولار و لائیک بودن است. اگر هم دینى باشد، جنبه شخصى دارد ارتباطى بین دین و جامعه و سیاست نیست و دین حق هیچگونه دخالتى در امور اجتماعى ندارد. اینها تأکید دارند که دین مسأله شخصی فرد بوده و میتواند هر وقت دلش خواست به مسجد رفته، نماز بخواند، روزه بگیرد، دین در تولد نوزاد، مراسم تعزیه، کفن و دفن میت، قبرستان و یا در مراسم عقد نکاح مورد میتواند مورد استفاده قرار گیرد. اما در حکومت و سیاست معیار مشروعیت قانون، رأى مردم، یا رأى اکثریت است. در بیشتر اوقات چنین وضعی پیش میآید که بر اساس رأى اکثریت مردم، بدترین قوانین را که بر خلاف دین و فطرت انسانى است، به تصویب رسانده و در جامعه به اجرا در میآورند، گرچه حقیقتاً رأى اکثریت در بسیارى از موارد وجود ندارد؛ مثل ازدواج با همجنس و ثبت رسمى آن در برخى کشورهاى غربى و قانون سقط جنین که کلیسا نیز با آن مخالفت نموده است. معماران ومتفکران این نوع از دموکراسی، اسلام را یک نظام پدرسالاری بهشمار میآورند. از جمله مشهورترین متفکر و تئوریسین این نوع از دموکراسی بنی موریس (Benny Morris) دانشمند مشهور اسراﺋیلی است: او در همهی مقالات و تحلیلهای اکادمیک خویش با صراحت تمام مینویسد که: «اسلام متضمن جهانی است که در آن، حیات بشری ارزشی به اندازه ارزش در غرب ندارد و آزادی، دموکراسی، باز بودن فضا و خلاقیت با چنین جهانی بیگانهاند». به نظر بنده، فهم بنی موریس اسراﺋیلی در مورد شناخت از احکام دین مقدس اسلام به خطا رفته است. دین اسلام دینی است که در مسیر تکامل حرکت مینماید و تلاش و کوشش را تنها وسیلهی دستیابی به خیر، برکت و پیشرفت مادی و معنوی معرفی میکند. دین اسلام دینی است که با دگرگونی شرایط، اوضاع، احوال و تطور زمان و تغییر مکان قابل انطباق است و پاسخگوی نیازهای فطری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بطور خلاصه پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشری است. دیــن اسلام دینی است که تضمین کنندهی دنیا و آخرت است. دین اسلام دینی است که علاوه بر برنامههاى دقیق براى سعادت فردى، در بردارندهی برنامه و اصول جامع اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و... مىباشد. دین اسلام مختص به مسجد، نکاح و قبرستان نیست، بلکه دین اسلام در صحنه زندگى اجتماعى نیز حضور کامل دارد. با صراحت تمام میتوان مدعی شد که اسلام برای همه چیز و برای همه شئون و همه عرصههای زندگی طرح و برنامهی منظم و منطقی دارد. در احکام مقدس اسلام، امور سیاسی و اجتماعی و عبادی مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته و برای تمام این عرصهها، دستورات و راهنماییهای وجود دارد. فقه اسلامی مشتمل بر عبادات و معاملات است. اسلام طرح منظمی برای زندگی، حکومت و حکومتداری دارد. دین اسلام هم سیاست است و هم حکومت. اسلام یک حکومت است که یک جنبهاش حکومت سیاسی و جنبهی دیگرش حکومت معنوی است. اسلام یک دین عبادی-سیاسی است که در امور سیاسیاش عبادت منظم است و در امور عبادیاش سیاست. در دین مقدس اسلام قاعدهای وجود دارد، بدین معنی که دین اسلام همهی راهها و روشها را که در خدمت تکامل و پیشرفت جامعه و عالم بشریت باشد، آنرا مورد تأیید قرار میدهد بشرط آنکه حلال اسلام را حرام قرار ندهد و حرام اسلام را حلال. یعنی در آن چیزی که نص و حکم اسلامی صراحت دارد، ضرورت به اصطلاح استخاره تغییر صراحت حکم نیست و این تغییر جواز ندارد و حرام میباشد. این بدان معنی نیست که همه دستاوردهای جوامع بشری و نهادها و مؤسسات معین دموکراسی مورد تردید دین مقدس اسلام است. دموکراسی در جامعه اسلامی به مفهوم مراجعه به آرای عامه در چارچوب شریعت اسلامی مورد تأیید دین مقدس اسلام است. همانطوریکه که اشاره شد. در دین اسلام حکم اسلامی بر اساس کتاب الله و سنت نبوی استوار است و شارع و حاکمیت مطلق در دین اسلام از آن پروردگار است. بنابراین دین اسلام در همه عرصههای زندگی بشر اعم از امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی و ... دخالت تمام و مستقیم دارد و عقل و علم در سایه هدایتهای اسلامی، مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه را سامان میبخشد. اسلام، اساساً دین اجتماعی است و فقط به بُعد فردی انسان توجه ندارد. این دین با اصول و ارزشهای عالیاش مطابق حکم صریح قرآن عظیمالشأن و سنت پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد -صلّی الله علیه وسلم- انسانها را به زندگی اجتماعی دعوت نموده و ارشادات خاصی در این زمینه به پیروان خویش ارایه داشته است. در اندیشهی سکولار، هدف دولت تلاش برای حفظ حاکمیت و ایجاد موازانه میان آزادی و عدالت است. یعنی اینکه چه باید کرد که آزادیهای فردی محدود نشود و قدرت حاکمان چگونه کنترل شود که مُخلّ آزادی افراد نباشد؟ در حالیکه انسان نرمال خوش است که در محدودیتهای معین پدری، مادری، خواهری، بزرگی و خرد و یکسری محدودیتها و ارزشهای معین باشد. اما در تفکر اسلامی، هدف از سیاست و حاکمیت، احیای دین و سنتهای الهی، اقامه عدل، قسط انصاف است. اجرا و تطبیق قوانین الهی برای ایجاد امنیت و فراهم ساختن زمینهای جهت رشد مادی و معنوی و نجات انسان از تاریکی بسوی نور، اصلاح جامعه، مبارزه با بدعتهای ناروا، تعلیم وتربیت درست و سالم، احقاق حقوق انسان بخصوص ضعفا و در نهایت دستیابی به فضیلت، کمال و معرفت است.
خداوند متعال میفرماید: «قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین، یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات الی النور باذنه ویهدیهم الی صراط مستقیم» (مائده: 15-16) «از جانب پروردگار نوری (که پیغمبر است و بینشها را روشن میبخشید) و کتاب روشنگری (که قرآن است و هدایتبخش انسانها است) به پیش شما آمده است. خداوند به برکت آن، (کتاب) کسانی را به راههای امن و امان (از ترس و هراس دنیا و آخرت) هدایت میکند که خواستار خشنودی او باشند، و با مشیئت و فرمان خود آنان را از تاریکیها و ظلمتهای (کفر و جهل) بیرون میآورد و به سوی نور (ایمان و علم) میبرد و ایشان را به راه راست هدایت و رهبری میکند.» از دید اسلام حکومت وسیله است و نه هدف، و هدف از آن به کمال رساندن انسان است. هدف اسلام حفظ سیادت انسان بوده و هم توجه خویش را به حقوق بشر معطوف ساخته و رعایت آنرا واجب میداند. آیات قرآنی و سنت پیامبر -صلّی الله علیه وسلم- اساس سیاست دین مقدس اسلام را تشکیل میدهند. اعتقاد و عمل برآن را جزئی از ایمان و بخشی از مجموعه تعالیم اسلام و حیات یک مسلمان میشمارند. به طوری که در تفکر قرآنی و سنت پیامبر -صلّی الله علیه وسلم- تفکیک اندیشه و عمل سیاسی از ایمان و اسلام، و از زندگی اجتماعی مسلمانان امکانپذیر نیست.
تذکر: این مقاله در اصل به «فارسی دری» نوشته شده است و ما اندکی در آن دخل و تصرف نمودهایم. بدینوسیله از نویسندهی محترم پوزش میطلبیم.
نظرات
دموکراسی یا مردم سالاری پیاده شده در افغانستان فعلی فقط بدرد همان غربیها میخورد که آنرا با شرط وشروط مورد نظرشان به ضرب توپ وتانک و بمب وموشک تحمیل کرده اند . در واقع هیچ جهانخواری جز ویرانگری کاری نمی تواند بکند . روسهای کمونیست با مقاومت مجاهدین و تبانی قدرت طلبان القاعده و طالبان از خود راضی و توطئه سیا و ناتو پس از ویران ساختن نهاد های بومی از آنجا متواری شده و اینک به بهانه مبارزه با تروریسم به اصطلاح اسلامی با سایر غربیان علیه مسلمین هم پیمان شده اند . این نوع حکومت دست نشانده را نمی توان به اسلام نسبت داد . سبحان الله عمّا یصفون ! مشیّت ربانی آن است که مؤمنین از الله و رسولش اطاعت کرده و کاردارانی از خود را جهت مدیریت امور شان برگزیده و در صورت عدم انحراف از فرایض الهی که مردم را جانشین و عامل تغییرات مطلوب قرارداده و سنّت نبوی که خود نیز بر آحاد امّتش سیطره نداشت با سلم و صلح معاونت نمایتد . مسلماً رژیم مورد نظر غربیان مثل نوع اشتراکی آن نمی تواند با فرهنگ ، تمدن و اقتصاد موجود در این منطقه مطابقت پذیرد . نفس ( ذهن ) مردم بایستی برای تغییرات مطلوب پرورش یابد که با اجبار امکان ندارد موفق شود . والسلام !